مزرعه زندگی من...


رویای خاموش

مترسک ناز می کند
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....
این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان!



نظرات شما عزیزان:

زينب
ساعت21:25---10 خرداد 1391
مترسك گفت:اي گندم تو گواه باش كه مرا براي ترساندن آفريدند"اما من عاشق پرنده اي شدم كه سهمش از من فقط گرسنگي بود!!!

یاسمن
ساعت13:03---9 خرداد 1391
تنها کسانی که ما را می رنجانند عزیزانی هستند که همیشه کوشیده ایم از ما نرنجند.




سحر
ساعت13:00---1 خرداد 1391
هنگامي كه دري از خوشبختي به روي ما بسته ميشود ، دري ديگر باز مي شود ولي ما اغلب چنان به دربسته چشم مي دوزيم كه درهاي باز را نمي بينيم.



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:مزرعه,ساعت 12:15 توسط سارا| |


Power By: LoxBlog.Com